به گزارش مشرق به نقل از فردا، هر تحول بینالمللی در هر حد و اندازه را میتوان در سه سطح تحلیل مورد بررسی و واکاوی قرار داد. این سه سطح عبارتند از سطح بینالمللی، سطح منطقهای و سطح داخلی یا ملی.
آنچه در رسانههای جهان پس از انعکاس مصاحبه محمد مرسی در فارس رخ داد نیز در این سه سطح قابل بررسی است. آنچه بیش از همه چیز جلب توجه میکرد تکذیب مصاحبهای است که صوت آن منتشر شده است! در چنین شرایطی، بلاتردید این مصاحبه باید کانونهای قدرت را تحت تاثیر جدی قرار داده باشد، چرا که مرسوم نیست مصاحبهای که صوتش انعکاس یافته، تکذیب شود. جالبتر اینکه، یک رسانه داخلی همچنین العربیه، رسانهای که جروزالمپست از آن به عنوان پانعرب نام برده و مستمرا برای خلیج فارس از نام مجعول استفاده میکند، ادعا کردهاند صوت مصاحبه جعلی است! چنین ادعایی تنها زمانی میتواند مطرح باشد که به قول رئالیستها، ماجرا، ماجرای "سیاست قدرت" باشد.
* سطح بینالمللی
اولین رسانهای که دست به تکذیب خبر فارس از قول یک منبع ناشناس زد، بیبیسی، بنگاه سخنپراکنی دولتی بریتانیا بود. وقتی بیبیسی سیاست قدرت در پیش میگیرد، به این معنا است که اصل نظام هژمونیک بینالملل با مسالهای به مشکل برخورده است.
از نظر بسیاری از صاحبنظران روابط بینالملل، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی، نظام بینالملل به نظامی هژمونیک و تکقطبی بدل شده است. از مشخصات نظام هژمونیک، نقش هژمون یعنی ایالات متحده در شکلدهی به نظم بینالمللی است. در همان سال 1991، جورج بوش پدر، "نظم نوین جهانی" را اعلام کرد که اتفاقا خاورمیانه، مهمترین مشکل پیش روی آن بود. تسلط بر منابع انرژی، مبارزه با اسلامگرایی و حل منازعه اعراب و اسرائیل، مهمترین این موانع در خاورمیانه بودهاند که اگر برخی از اعراب منابع انرژی خود را دودستی تقدیم ایالات متحده نکرده بودند، هیچیک از این اهداف حاصل نشده بود.
از جمله مواردی که به نظر میرسد ذکر آن ضروری باشد، این است که مصر اگرچه ابتدا با نظم هژمونیک همراه شد و بخصوص در جریان آزادسازی کویت از اشغال عراق با غرب همراهی کرد، اما پس از حملات یازده سپتامبر، حتی در همان زمان حسنی مبارک در برابر نظم هژمونیک گردنکشی کرد. اصلیترین نماد این گردنکشی، مخالفت قاهره با طرح خاورمیانه بزرگ بود که منجر به سردی روابط واشنگتن – قاهره و حتی قطع کمکهای مازاد بر سالانه 2 میلیارد دلار به مصر از سوی آمریکا شد.
پس از شکلگیری موج بیداری اسلامی در خاورمیانه که با خودسوزی یک جوان تونسی آغاز شد و آتش آن به خرقه دیکتاتورهای متحد غرب افتاد، یک رقابت چشمگیر بین دو گفتمان در مصر شروع شد. رقابت بین گفتمان اسلامگرا و گفتمان غربگرا سرانجام در انتخابات مصر و رقابت بین محمد مرسی و احمد شفیق تجلی یافت که در نهایت با پیروزی اسلامگرایان به پایان رسید. نکته دیگر این بود که مرسی به عنوان نماینده اسلامگرایان، به عنوان نماینده "تمام انقلاب مصر" در برابر شفیق به عنوان آخرین نخستوزیر مبارک و نماد تمامعیار غربگرایی و ارتجاع قرار گرفت. بدیهی است که نظم هژمونیک، این پیروزی را برنمیتابد. اقدام شورای نظامی پیش از پیروزی مرسی در محدودسازی اختیارات رئیسجمهور را باید در راستای نظم هژمونیک ارزیابی کرد.
مصری که حتی در دوران مبارک برای هژمون دردسر ساخته است، اکنون به قول یک رسانه صهیونیستی، کاخ ریاستجمهوری خود را به رنگ اسلام نقاشی کرده است. حالا در همین شرایط اگر مصاحبهای منتشر شود که از نزدیکی مرسی به ایران و دوری وی از صهیونیسم سخن میگوید، واکنش هژمون چه خواهد بود؟ به نظر میرسد شوک اولیه چنان سخت بوده، که دستگاه رسانهای هژمونیک از همان ابتدا دست به انکار کل ماجرا زده است و این همان نقشی بود که بیبیسی بازی کرد.
شاید زمان آن رسیده باشد که سخنان "کنث والتز"، بنیانگذار دیسیپلین سیاست بینالملل، به یاد سران ایالات متحده بیاید: "نظام تکقطبی قابلیت بقا ندارد."
*سطح منطقهای
در سطح منطقه، دو دست از رسانهها دست به حمله علیه مصاحبه فارس با مرسی زدهاند. یک دست رسانههای عربی وابسته به آلسعود و دیگری رسانههای صهیونیستی. این دو جریان به طور کلی اصلیترین جریانهای متحد علیه آنچه "جان مرشایمر"، تئوریسین مطرح نورئالیسم تهاجمی، "خطر تبدیل ایران به هژمون خاورمیانه" میخواند، محسوب میشوند. مرشایمر هژمونی را در سطح منطقهای میفهمد و معتقد است در شرایطی که در نیمکره غربی هژمونی ایالات متحده تثبیت شده است، در خاورمیانه، ایران و در اقیانوس اطلس، چین کاندیدای اصلی تبدیل به هژمونی هستند و باور دارد که ایالات متحده باید با موازنهسازی دور از کرانه و دیگر استراتژیهای مناسب، جلوی تبدیل ایران و چین به هژمونی منطقهای را بگیرد.
مرشایمر تنها نظریهپردازی نیست که از تاثیر منطقه بر نظام بینالملل سخن گفته و مفهوم انتزاعی قدرت را با ژئوپلتیک گره زده است. باری بوزان، نظریهپرداز مکتب کپنهاگ نیز معتقد است اصولا قدرت یک مفهوم منطقهای دارد و آرایش قدرت در مناطق است که امنیت را در سطح بینالملل تبیین میکند.
در چنین شرایطی، قدرتیابی ایران در منطقه از منظر صهیونیستها و ارتجاع عرب که در یک ائتلاف نانوشته با یکدیگر علیه ایران متحدند، میتواند سخنان بسیاری برای گفتن داشته باشد. ایران هم برای اسرائیل یک خطر است و هم برای ارتجاع عربی که هنوز در برابر بیداری ملتهای خود مقاومت میکنند.
همین دو جریان، گزینههای اصلی ایالات متحده برای موازنهسازی علیه ایران نیز هستند. هراس از بهبود روابط مصر و ایران و تقویت جایگاه منطقهای این دو کشور در برابر اسرائیل و ارتجاع، رسانههای عربی و صهیونیستی را به واکنش علیه مصاحبه فارس با محمد مرسی وادار کرده است. ادعاهای عجیب و غریب نظیر جعل صوت مرسی هم در رسانههای عربی بالاخص العربیه انعکاس یافته است.
* سطح داخلی
العربیه تنها رسانهای نبود که از جعل صوت مرسی سخن گفت. خبرگزاری رسمی دولت یا همان ایرنا نیز همچون ماجرای خبر "شام لایف" در خصوص مانور بزرگ خاورمیانه، باز هم در کنار العربیه قرار گرفته است.
در تحلیل نوع رفتار ایرنا که وابستگی آن به یک جریان خاص، شهره عام و خاص است دیگر نمیتوان از نظریات مرشایمر، والتز، بوزان و هرکس دیگر استفاده کرد بلکه تنها باید نگاهی به سایت "الکسا" انداخت تا تفاوت جایگاه ایرنا با سایر خبرگزاری های ایرانی مشخص شود. اصولا این گونه رفتار کودکانه ایرنا، در چارچوب نظریه قابل تحلیل نیست بلکه تنها رفتاری قابل نصیحت، ترحمبرانگیز و قابل توصیههای اخلاقی است.
بر اساس آمار الکسا که جایگاه سایتهای مختلف را از نظر میزان اقبال مردمی به خود مشخص میکند، در تاریخ ششم تیرماه 1391 شمسی، خبرگزاری فارس در جایگاه هفدهمین سایت مورد اقبال ایرانیان قرار داشته، در میان سایتهای خبری در رده دوم و در میان خبرگزاریها، در رده اول است. اما ایرنا با وجود بهرهمندی از امکانات گسترده دولتی، در جایگاه نود و چهارم قرار دارد!
ایرنا از بسیاری از سایتهای خبری کشور که تنها با چند پرسنل اداره میشوند، با اقبال کمتری مواجه است و از سوی دیگر، از مواضع قاطع فارس در برابر جریان انحراف، چندان دل خوشی ندارد لذا طی چند ماه اخیر، همه تلاش خود را برای فضاسازی علیه فارس بهکار میگیرد.
آنچه جای تاسف است اینکه رسانههای وابسته به هژمون، صهیونیسم و ارتجاع، خبر ایرنا را یک مبنا برای کار خود قرار دادهاند. ایرنا در حالی دست از حمله به فارس نکشیده است که الوفاق، روزنامه عربزبان دولت، مصاحبه فارس با مرسی را انعکاس داده است.
امید است رفتار ایرنا تنها در همان چارچوب ترحمبرانگیز قابل تحلیل باشد و نتوان آن را در چارچوب اهداف هژمون و یا اهداف برخی مخالفان منطقهای ایران ارزیابی کرد.